![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
حق رسید و هیبت پوشالی باطل شكست صاحب عرش برین در بین فرشیها نشست زحمت غم كم شد و رحمانیت رونق گرفت آسمان آمد زمین، در دست خود بیرق گرفت آمد و مِهرش میان قلب ما قد راست كرد با دل ما عاشقان هرچه دلش میخواست كرد آمدی و عطر مِهرت پخش شد در هر فضا مینویسم عشق و میخوانم علیموسی الرضا ذوق دعبلهای تو دارد دو چندان میشود شاعر تو صاحب چندین "گلستان " میشود ای كه با انگشت تو نظم جهان گردیده است "عالم پیر "از قدوم تو جوان گردیده است گشته پیدا هشت جنّت در رواق چشم تو تیرگیها نور شد، از چلچراغ چشم تو شیعۀ اثنیعشر مدیـون لطفت ای جلیل عـالـم آل مـحـمـد الــســلام و الـدخـیـل لقمهای از سفرهات ما را كفایت میكند مور درگاهت سلیمان را ضیافت میكند آسـمانها بر زمین دست توسل میزند میدمد خورشید چون بر گنبدت زُل میزند در هـوای مرقـدت دائم به رفت و آمدم خـانـهزادِ خـانۀ سلـطـانِ شهرِ مـشهـدم ای مسیح آل حیدر، خانهات دارالشفاست راه حلِ هر مریضی آخرش باب الرضاست خانهات درماندهها را غرق رحمت میكند اهل دوزخ را ولایت، اهل جنت میكند با وجود روضۀ رضوانت ای اربابِ دل باغ جنت بعد ازاین چنگی نخواهد زد به دل آب سقاخانهات از چشمهسار كوثر است گرد و خاك مرقدت "شیخ بهائی "پرور است از ضریح حضرت سلطان چنین معنا شده است هر هنر در نزد ما ایرانیان بوده است و هست ذره هم در صحن تو نور جلی میپرورد گرد و خاك مرقدت "سید علی "میپرورد گرچه در این خانواده لطف بامعناتَر است ساكن "بیت الرضا "امنیتش بالاتر است تا كه ایران را تو داری در پناه خود فقط پس خراسان را نگیری از سر این مملكت سنگ فیروزه از آن روزی در عالم شد پدید كه چنان سرمه به چشمش خاك پایت را كشید ای شب مـیلاد تو میـعـاد شادیهای ما غصهها در میشود با یاد تو از قلبها چون كویر خشكـسالم، تشنـۀ باران منم ضامن آهو تویی، آهوی سرگردان منم بهترین حصن حصینی، شرط دین داری ما یا "غـیاث المستـغـیـثـینِ" گـرفتاری ما پـارۀ قـلـب نـبـی، ای زادۀ خــون خــدا "ذِكرُكُم فی الذاكرین"ای هشتمین نورالهدی تا دم گرمت بر این دلسرد سامان میدهد بر تن دلمُردگان عشق شما جان میدهد با غـریـبان دو عـالـم آشـنـایی میكـنی بیبرو برگرد تو مشكلگـشایی میكنی گرچه در دریای عشّاقت مشخص نیستم تا تو را دارم دگر محتاج نا كس نیستم ایكه خیرات تو دارد بر دوعالم میرسد عـیـدی ما را بـده دارد محـرم میرسد رزق چشمم را بده تا كه نمكگیرت شوم آنقدر گریان شوم در روضه تا پیرت شوم گـریهكنهای دم یـابن الـشبیب تو شدیم بیقـرار روضـۀ جـدّ غـریب تو شـدیـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت حضرت امام رضا علیهالسلام
نـشـستهام به رواقی به گـوشۀ حـرمش رهـا رهـای رهـا زیـر آبـشـار غـمـش یقین به چشمۀ تسنیم دوست متصل است که نور میچکد از روزن سپـیده دمش چه سـالها که هـمآوای نـوبـتیخـوانان رسیده است به گوشم طنین زیر و بمش به کاظمین و به مشهد سلام و عرض ادب به حـسّ و حال غـریـبانۀ شـبـیه هـمش دم مسیح خراسان به لطف حق گرم است برایتان چه بگویم ز لطف دم به دمـش چو پا گذاشت به ایران هزار چشمه شکفت هـزار جـان گـرامی فـدای هـر قـدمش هوای روضۀ رضوان اگر به سر داری بیا به سمت خراسان و روضۀ ارمـش به پادشاه و گـدا و به عـارف و عـامی خبر دهـید که عام است سفـره کـرمش گـره گـشـوده ز کارم به طرفـةالعـیـنی به نـام پاک جوادش چو دادهام قـسمش هر آنچه داده به من لطف بیکران بودهست که راضیام به زیادش که قانعم به کمش شهـیـد عـشق شد و آرمید کـنج بهـشت هر آن که رقصکنان رفت زیر تیغ غمش چه افـتـخـاری از این افـتـخـار بـالاتـر که شاعـرش شدهام زیر سـایۀ عـلمـش چه میشـود که شـبی نـامـۀ سیـاه مـرا بـگـیـرد و بـنـوازد بـه گـوشـۀ قـلـمـش سـپـاه مـنـتـقـمـانـش هـمیـشـه بـیـدارنـد یـکی خـبر بـرسـانـد به اولـیـای دمـش نمیکَنیم دل از این حرم، از این درگاه قـسـم به مـادر بیبارگـاه و بیحـرمش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیدهام من که گل بهشت را از حرم تو چـیدهام ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو آنکه وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی بارقـۀ امـید ما روز نـشاط و غـم تـویی فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی تـداوم ولایـت مـطـلـقــۀ عــلــی تــویـی شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم پناه مـاسـوا تـویی، که در پـنـاهـت آمدم به پیشگـاه قدس تو اگر چه دستخالیام اگر کسی نمیخورد، غـم شکـستهبالیام ای که به این شکستهدل فرصت آه دادهای ای که مرا به این حرم خوانده و راه دادهای
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای آن که دلت صافتر از جام بلور است از باور ما وصف کمالات تو دور است سوگـند به یاسـین و به طاها که جمالت تفـسیر دعای سحر و سـورۀ نـور است از مــقــدم تـو ای گـل گــلــزار ولایـت هرجا نگرم صحبت شادی و سرور است مرغـان بهـشتی ز شعف زمزمه کردند گلزار پُر از نغمۀ شیدایی و شور است خـورشید جهانتابی و در هر دل عاشق انوار ولای تو در اشراق و ظهور است تو زادۀ مـوسـایی و از قـدر و شـرافت عیسی دمی و هر نفست نفخۀ صور است تو آیـنـۀ حُـسن خـداونـدی و در عـرش آیـات کـمالات تو در دست مرور است از رأفت تو نـور خـدا خـیزد و پیداست یک جلوه ز انـوار خداوندِ غـفـور است پُـر شـورتـر از بـادۀ عـشـق تـو نـدیـدم این باده صفابخشتر از جام طهور است گر موسم میلاد تو اشکی به رخم ریخت از شرم دلم بود و مرا شرم حضور است ما را تو مـرانی ز در خویش، سلیـمان از درگه اکرام تو این حاجت مور است هرکس که بهدل مهر تو دارد چو«وفایی» این مهر ورا روز جزا برگ عبور است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت حضرت امام رضا علیهالسلام
تا ابد بابالرضا در حکم بابالحاجت است این حرم دارالشفایش هم بدون نوبت است زیر دِینِ هر کسی رفتم سرم منّت گذاشت در عوض شاهِ خراسان سفرهاش بیمنّت است با وجود پنجـره فـولادِ مشهـد، هر کسی حاجتش را جای دیگر میبَرد در غفلت است هر که را دیدیم از این سفره روزی میبَرد هر که را دیدیم از فضل رضا در حیرت است کاش پـشت پـنجـره فـولاد پـابـنـدم کـنند روزهای بیحرم، در اصل یومالحسرت است از امامم قول میخواهم بیاید وقت مرگ کار وقتی با رضا باشد خیالم راحت است روضهها سمت بقیع و چار قبرش میرود روزهایی که شبستانهای مشهد خلوت است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
نــــور از کــائــنــات مــیبــارد یـا کـه نـقـل و نــبـات مـیبــارد بـــارش رحـمــت الــهــی بــیـن جــلــوههـای صـفــات مـیبــارد تـا فـرو بــارد از افــق بـرکـات جـان انـدوه بر لـب اسـت امشب آن شب قدر، امشب است امشب نـجـمـه خـورشـیـد در بغل دارد هـر طـرف عــطـر آشــنــا آمــد هـــدیـــه از جــانــب خــدا آمــد آمـد و ضــامـن غــریــبــان شـد هــشـتـمـیـن مـقـتـدا امــام رضـا شــرط ایـمــان مـا؛ امــام رضــا حـرم پـاک تو بـهـشـت من است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
آمـدی و آسـمـان بیحـد چـراغـانی شده کل ایران؛ بالأخص مشهد چراغانی شده باز درهم میخری، از اشتیاق این خبر در دلِ عشّاقِ خوب و بد چراغانی شده با نگاهی برطرف کن ظلمتِ خورشید را نور میخواهد اگر ممـتد چراغانی شده عـالِـم آل مـحـمـد هـسـتـی و عـلامـههـا آمـدنـد و مـنـبر و مـَـسند چراغانی شده ضـامن آهـو تویی و در شب مـیـلاد تو دشتِ آهوخیز صد درصد چراغانی شده کـوریِ چـشـمِ تـمـام عـنکـبـوتـانِ ذلـیـل با تـلاشِ کـفـتران گـنـبـد چراغانی شده هست یاقـوتِ مقـدس این حـرم تا به ابد با طلای ناب این مـرقـد چـراغانی شده تا بـبـیـند رأفـتـَت را چشم نـابـیـنـایـشان این حرم امشب چنین بیحد چراغانی شده!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
مــیــلاد رضــا امـــام امـجــد آمــد هـشـتـم ولـی خــدای ســرمــد آمــد **** محمد علی مردانی **** از دامـن نـجـمه گـل طوبی سر زد از شهـر مـدیـنـه نـور طاها سر زد **** نادعلی کربلایی **** گلزار جهان رشک برین است امشب خـشنود قـلوب مؤمنین است امشب **** نادعلی کربلایی **** از دامن نجـمـه کوکبی خواسته شد از رونق آفــتــاب و مه کــاسته شد **** مرحوم قاسم رسا **** برخـیز که حـضرت رضـا مـی آیـد سـلـطـان سـریـر ارتـضـی مـی آیـد ***** مرحوم قاسم رسا **** نــوری ز فــروغ حـیّ سـرمـد آمـد گـنـجـیــنــۀ عــلــم آل احــمــد آمــد ***** سید هاشم وفایی **** امشب که صفا در همه جا می ریزد چون برگ خزان گـناه ما می ریزد **** مرحوم سید رضا مؤید ****
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
پیش پای من اگرچه راه غیر از چاه نیست شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست از زمـانـی که پـیـاده تا حـریـمـت آمـدم تازه دیدم تا بهشت آنقدرها هم راه نیست گنبدت خورشید تابانیست در شبهای شهر آنقَدَر که در غزلها صحبتی از ماه نیست گـاه و بـیگـاه آمـدن یا گـاهگـاهی آمـدن هیچکس نشنیده از دربانِ اینجا "شاه نیست" پنجـره فـولادِ تو طـوری گره وا میکند که ضریحت نیز از غمهای ما آگاه نیست اشکهای شوق بر مژگان جارو شاهدست هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست در زیارتنامههایت مهربانی جاری است هیچ یک اما به خـوبیِ امـین الله نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
آن خالقی که بر تن بیروح جان دهد مـهـر تو رايگـان به دل خـاکـيان دهد شخص کـريم، جودِ بـلا شرط میکـند آری خـدا هر آنچـه دهـد رايگـان دهد هر نعـمتی که داد خـدا، بیسـوال داد وصل تو را که خواستهام بیگمان دهد از خلـقت تو خواست خداوند لامکـان ما را کنار رحـمت عامش مکـان دهد گر جان دهم به يک نگهت سود با من است کالای خويش را که بدين حد گران دهد؟ بیامـتحـان مرا به غـلامی قـبول کـن رسـوا شـوم اگر دل من امتـحـان دهد دارم اميد لطف تو گيرد چو دست من دامـان پُـر ز گـرد گـنـاهـم تکـان دهد میخواست گر خدای که نبخشد گناه ما ما را چرا امام چـنـين مـهـربان دهد؟ آن پرچمی که بر سر بام حريم توست راه بـهـشت را به مـحـبّـان نـشان دهد قلب"حسان" به ياد تو از غصه فارغ است در انتظار اين که به پای تو جان دهد روز جزا که در صف قرآن و عترتيم مـا را امـام ثـامن ضـامـن؛ امـان دهد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
دوباره عرضِادب، عرضِ احترام از دور دوباره قسمت ما میشود؛ سلام از دور سلام حضرت سلطان، مرا نمیطلـبی؟ بـبـیـن چـقـدر فـرسـتادهام پـیام از دور منی که دست بهسینه گذاشتم هر صبح سلام دادهام از روی پشتِبام، از دور! اویـس نـیـسـتم، اما نـسـیـم رحـمـتِ تو هـمیـشـه درد مـرا داده الـتـیـام از دور نـگــاه نــافـذ تــو آهــوی خـیــالِ مــرا به یک اشارۀ کـوتاه کـرده رام از دور به رغم فاصله، گلدستههای تو انداخت کـبـوتـرِ دلِ تـنـگ مـرا بـه دام از دور دلـم هـواییِ دیـدارِ تـوسـت از نـزدیک اگرچه لطفِ تو بودهست مستدام از دور
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
اصلاً بـعـید نـیـسـت که نـامـهسـیـاههـا گـردنـد تـحـت قُــبـهات از بـیگـنـاههـا ای کـربـلای من، نجـف من، بقـیع من ای مـشـهـد تـو جـمـع هـمـه بـارِگـاهها قـربانِ کـیـمیایِ دو چـشـمانِ مـستِ تو آقــا مـرا نـگــاه کـن از آن نــگــاههــا در کوی تو شکسته دلی میخرند و بس ذکـر خـداسـت پــای ضـریـح تـو آههـا تو زیـر سـایـهات همه را راه میدهی یـا ایـهــاالـعــزیــزِ هـمـه بـیپــنــاههــا تو سایهات شـبـیهِ خـدا بر سر همهست مهماننوازیات چهقَدَر عین فاطمهست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
سـلامـم بـه سـلـطـان و ماهِ منـیرم سـلامـم بـه درگـاهِ نِـعــم الامـیــرم اگر غرقِ عصیان و غرقِ گـناهم تـوسـل بـه دامــانِ خـیــرِ کـثـیـرم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ایهاالـناس دلـم در به در سلطـان است ایهاالناس رضا جان من و جانان است تن بیروح مرا شاه خراسان جان است چشم بد دور که او تاج سر ایران است سـاز و نـقـاره بـیـارید ولـی آمده است عـلی دیگـری از نسل عـلی آمده است خـبـری آمـده شـوری بـه ســرم آورده بوی عطریست که از سمت حرم آورده نـجـمـه مـادر شـده و شـاه کـرم آورده اشک از شوق به چـشـمان تـرم آورده همه گـفـتند به عالم چه گلی آمده است عـلی دیگـری از نسل عـلی آمده است آمـدی تا به تـن خـسـتـه ما جـان بدهی بـه گـدایـان در خـانـه تـان نـان بـدهـی تا ابـد آبـرو بـر مـلک خـراسان بدهی نه خـراسان به همه مردم ایران بدهی گل بریـزید که آن نور جلی آمده است عـلی دیگـری از نسل عـلی آمده است هـمه کـشـور ما بـارگـه سلـطـان است سرفراز است اگر لطف شه خوبان است در دل ار عشق رضا هست همان ایمان است چقدر آتش این عشق شها سوزان است شب میـلاد رضـا و غـزلی آمـده است عـلی دیگـری از نسل عـلی آمده است میشود اینکه شبی صحن تو جارو بزنم با همه بـار گـنه پـیـش تو زانـو بـزنـم فارغ از هر دو جهان نغمه یاهـو بزنم مثـل آهـوی بـیـابـان به شـما رو بـزنم امـشب آن آیـنـه لـم یـزلـی آمـده اسـت عـلی دیگـری از نسل عـلی آمده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
ای روزهای تار! ای شبهای دور از ماه ای بیقـراریهـای دائـم با دلـم هـمـراه ای بغضهایی که میآئید از سفر ناگاه بـاری اگر شـوق سـفـر داریـد بـسم الله ای بغضهای بیقرار روز و شبهایم من نیـز مـانـند شـما دلـتـنـگ زهـرایـم هرچند گـریـانـم تـبـسـم میکـنم امـشب بیتاب، رو بر جانب قـم میکنم امشب در کوچههایش خویش را گم میکنم امشب انـگـار با زهـرا تکـلـم میکـنـم امـشب در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست با قـم، نمایی دیگر از آن آشـنا پیداست ای آشـنـای بـیقـراریهـای ایـن مـردم با تو رسـیـده تا مـدیـنـه پـای این مردم رنگ حـقـیقـت یافـته رؤیـای این مردم یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم ای حامی امروز من، فردا مرا دریاب یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب اما جـدا کن شاعر از غم حال دفتر را بشـنو صدای خـندۀ موسیبن جعـفر را دریاب شـور اشکهای شوق مـادر را حـالا بـیـا و ثـبـت کـن ذوق بــرادر را معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب دیده به رخـسار رضا وا میکند امشب آن شب مدیـنه شاهد زهـرای دیگر شد از عـطر یـاس فـاطـمه دنیا معـطر شد شـأن نـزولش آیـههـای سبز کـوثـر شد آنروز در تقـویمِ شـیعه روز دختر شد بانـوی عـالم حـفـظ کن دنـیا و دیـنم را دریـاب خـانـم! دخـتـران سرزمـیـنم را در خاک مرده بـذرهای عـلم میکاری فیض حضورت در تمام حوزهها جاری در سـایهات دفـنـند عـالِـمهای بـسیاری گلپایگانی، حائری، عـلامه، خوانساری شـاگـردهای مـکـتـبت اسـتـاد افـلاکـنـد صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند آه ای کـریمه، ای ملـیکه، عـمۀ سـادات با کـولـهباری آمدم لـبـریز از حـاجـات برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات پس باز قسمت کن که مثلِ اغلبِ اوقات تا که به زودی زائر صحن رضا باشم آقا بخـواهـد اربـعـیـن را کـربـلا بـاشـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
حیا و عصمت و پاکیزگی را در رُخَت دیدند تو را بِرّه، تقیّه، عابده، معصومه نامیدند وجودت روشنیبخشِ دل موسی بن جعفر شد چه نعمتها که از یُمن قدمهای تو باریدند علی موسی الرضا خوشحالتر از کل عالَم بود ملائک از تهِ دل بعد میلاد تو خـندیدند هزاران فطرس دلسوخته با صد هزار امید برای عرض حاجت دور چشمان تو چرخیدند چه با حسرت ضریح و بارگاهت را نشان دادیم به آنها که نشان از مدفن خورشید پرسیدند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
با اشک شوق جاری از چشمِ ترِ سلطان دارد خبرها میرسد از محضر سلطان در جمع خـوبانش دوباره دعـوتـم کرده با مهـربـانی چـشـم ذرهپـرور سـلـطـان آباء و اجـدادش تـمـامی سرورم هستـند آبـاء و اجـدادم تـمـامی نـوکـر سـلـطـان از سـائـلان آبـروداری کـه مـحـتـاجانـد امشب دوباره پُر شده دور و بر سلطان قـطعاً از اینجا دست خـالی برنمیگردم با سـفـرهای که پهن کرده مـادر سلطان از یاد زهـرا پُـر شده سرتـاسر حـجـره با عطر و بوی بی نظـیر کـوثـر سلطان نـذر قـدمهـای عـزیـزش هــدیــه آوردم ای خـواهران من فـدای خـواهر سلطان نامش اگر چه ظاهراً معصومه است اما "معصومه" نه، بلکه بگو "تاجِ سرِ سلطان" مـهـمـان امـشـب انـبـیـا و اولـیـا هـستند چـشم انتـظار دیدن أُخـت الرضا هستند نــور دل پـیـغــمـبــر و جـان امــام آمـد از نـسـل زهـرا دخـتـری والا مـقـام آمد اولاد ایـن خـانـه هــمـه آوازهای دارنـد مـولـودی از نـسـل کـریـمانِ به نـام آمد روی زمین آئـیـنۀ زهـرای مرضیهست از آسـمـانهـا مـظـهـر حُـسـن تـمام آمد حـیِّ تـعـالی زیـنـبـی دیگـر عـطا کـرده پـس عـمــۀ خـوب امــامـان هـمـام آمـد گفتند دختر رحمت است و ما همه دیدیم ابـر کـرامـت، مـنـشـأ فـیـض مـدام آمـد شیـریـنی شهد روایت را چـشـیدم چون عـطر مـدیـنه از حـریـمش بر مشام آمد گـرم طـوافش بـهـجت و گـلـپـایگـانیها پـس کـعـبـۀ سـیّــار آیــاتِ عـظـام آمــد هرچه بگـویم از وجـودش باز کم گـفتم بـانـوی با مهـر و محـبت، با مـرام آمـد شاعـر شدم در خـلوت کـنج شـبـستانش من را خـجـالت میدهد لطف فـراوانش چون او ندارد دختری تکتم؛ به این خوبی بر زخمهای کهنهاش مرهم به این خوبی با خـنـدهای که میزنـد دردی نـمیمـاند از جان مادر میزداید غم به این خوبی جز دخـترش اسرار را با کس نمیگوید وقتی خدایش میدهد محرم به این خوبی شاه خراسان بعد از این دیگر چه کم دارد وقتی که دارد مونس و همدم به این خوبی "ای جان و جانان رضا، جانم به قربانت" در این همه دیوان ندیدم دم به این خوبی با لطف او بودهست اگر که زندگی کردم در سـایـۀ امـنـیت پـرچـم به این خـوبی دور از پلیدیها فقط نه، جمع خوبیهاست بانو نـدیـدند اهل این عالم به این خوبی نجـمه به عُمر خود ندیده بهتر از او را زیـبـاتر و والاتـر و زهـراتـر از او را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
اگر درمان درد خویش میخواهی بیا اینجا دوا اینجا، شفا اینجا، طبیب دردها اینجا شکستهبالی ما میدهد بال و پری ما را اگر از صدق دل آریم روی الـتجا اینجا طلب کن با زبان بیزبانی هرچه میخواهی که سر دادهست گلبانگ اجابت را خدا اینجا به گوش جان توان بشنید لبّیک خداوندی نکرده با لب خود آشنا حـرف دعا اینجا هزاران کاروان دل در اینجا میکند منزل اگر اهل دلی ای دل، بیا اینجا، بیا اینجا دل دیوانۀ من همچو او گم کردهای دارد ز هر دردآشـنا گـیرد، سراغ آشـنا اینجا صدای پای او در خاطر من نقش میبندد مگر میآید آن آرامجانها از وفا اینجا؟ مشو از حرمت این بارگه غافل که مهدی را زیارت کردهاند اهل بصیرت بارها اینجا حریمش را اگر دارالشفا خوانند، جا دارد که میبخشد خدا هر دردمندی را شفا اینجا علاج درد بیدرمان کند لطف عـمیم او نباید بر زبان آورد حرفی از دوا اینجا! حدیث عشق با «پروانه» میگویی، نمیدانی که میسوزد بهسان شمع، از سر تا به پا اینجا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
چنان پوشیده در نورست آن تندیس زیبایی که باشد یکبهیک شایستۀ القاب زهرایی به دنیایش رضا سوگند، از بس محوِ حق بوده جـدا گـردیـده از آمـال او امـیال دنـیـایی سواد معجرش آموخت بر شب پردهداری را غبار مرکـبـش شد تـوتـیای چشم بیـنایی نخوانده نامه را پاسخ بگوید دختر موسی به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید: پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را مگر علم لـدنّی گـفته او را جای لالایی؟ شفاعت میکند از شیعیان در عرصۀ محشر تصور کن چقدر آنروز میگردد تماشایی دمی که دید در غربت گرفتارست مولایش عَلَم بر دوش شد در یاریِ مولا به تنهایی کـنـیـز شـوکـت شاهـانـۀ او مـادر گـیـتی غــلام هــمــت مــردانـۀ او بــود آقـایـی مسیر راه از فیض شما شد جادۀ رحمت به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب خدا شایـستهاش دیده برای حکـمفـرمایی غبار قبرت از علم لَـدُن پُـر بوده تا رفته فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی به دریای علومت دیدهام جمع فـقیهان را چنان غواصها در حال اقیانوس پیـمایی بزرگانی چنان بهجت اگر صاحبْنفس بودند ز انفاس شما آموخـتـند اعجـاز عـیسایی به پیشت مجتهد با علم، و عارف با عمل آید حساب عاشقان پاکست از این وسواس مبنایی دلم با آرزوی "اشفـعی لی" میشود آرام که من را جز تولا و تبری نیست دارایی گنه کارم من و ای عصمتِ حق، پردهپوشی کن پـناه آوردهام در سایهات از بیم رسـوایی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
هر صبحدم صبا متوسّل به عـصمتـش شاید شود زیـارت معـصومه قـسمتـش هرروز، آفتاب خراسان به سمت اوست دیدار آشناست، میارزد به زحـمتـش! در آیـههـای سـورۀ نـورسـت مُـسـتـتـر هـمـپــایــۀ مــودّت قــربـی مـحـبّـتــش با بـوسه بر ضـریح تو اثـبـات میشود مـلّاتـریـنِ مـجـتـهـدیـن، مـرجـعـیّـتـش از جـمـکـران بـسوی تو آمد کـبوتـری تـکـمـیل درس مـعـرفـت مـهـدویّـتـش! آرام مـیکــنـد طـپــش رسـتــخـیــز را فـردا اگـر بـه لـرزه درآیـد شـفـاعـتـش جارو به دست، خادمی آمد به خنده گفت: بـال فـرشـتـه راه نــدارد بـه سـاحـتـش از خود گـذشت تا به مقـام رضا رسید بالاتـرین مـراتب عـشقست هجـرتـش آن کاشی شکـستـۀ صحـنم که دلخـوشم او را ندیده است کسی، تا مرمّـتش...!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
هرکس گـدایی میکـند بر ساحـت زهرا بــایـد بـیـایـد قـم بـیـایـد خـدمـت زهــرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا مانند زهـرا روشـنای خانه این بانوست راضیّـه و انـسـیّه و حـنّـانه این بانوست کـوثر شده زهرا اطهر میشود بیشک انسـیّة الحـورای دیگـر میشود بیشک معراج را معنا و مظهر میشود بیشک بند دلِ موسیبن جعـفر میشود بیشک بابا اگـر این است دخـتـر بـاید این باشد چون فاطمه حق است اُمّ المؤمنـین باشد وا میشود سجـادهاش، وا میشود درها درهـای الـطـاف خـداونـدی به نوکـرها از نـسل اسـماعـیـلها تا نـسل هـاجَـرها در محضرش از فضّهها هستند و قنبرها در کهکشانش شاعران منظومه میگویند معصومها یا حضرت معصومه میگویند دست کریمه برکتش مثل کـریمان است قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است باران نمیخواهد همیشه نورباران است هر زائـرِ قـم زائـرِ شـاه خـراسان است محـتـاجـم و دورِ کـس دیگـر نمیگـردم از محضر او دست خـالی بر نمیگردم کـعـبـه تـمـام عـزّت خـود را به او داده جـنّـت بـه دسـت خـادمـان او سـبـو داده زهـرا به یُـمـن او به من هـم آبـرو داده کـن درد دل با او که وقت گـفـتگـو داده بیخـود نـمیآیند مـردم سر به زیر اینجا پس تو بـیا و کـربـلایت را بـگـیر اینجا چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا وِرد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قدّ کمانش نیست بر آسـمـان نـیـزه مـاه کـاروانش نـیست بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بـیـمـار شد اما نـشد اینجـا اسـیـر اصلاً
: امتیاز
|